دیوونگی
ایکاش دیوونگی نسبت بود😔😔😔
هرکی ازم میپرسید ایشون باشماچه نسبتی دارن......
میگفتم ډےۅووڼۺ۾
[ بازدید : 54 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
ایکاش دیوونگی نسبت بود😔😔😔
هرکی ازم میپرسید ایشون باشماچه نسبتی دارن......
میگفتم ډےۅووڼۺ۾
علی:خوشت میادهمش فقط هستیو ازگوشیو کامپیوترببینیم😔
خدا:...................................................
علی:خوشت میاد همش فرصتامونوازبین ببری😔
خدا:.....................................................
علی:باشع ساکت باش توکه لج کردی😔
منوباش به کی دردودل میکنم😔
علی:اه خدایا خودتم خسته نشدی...
اخه بچه نیستی که همش اذیت میکن
منم نماز نخونم خوبه؟؟.....😔😔
هرچی اون به من نزدیک تر میشه...
تودور ترش میکنی😔
میخای اصلا منوبکشی خیالت راحت بشه😔😔
اینوعلی واسه تومینویسه:
غروب که میشه ،هوای توکه سرم میاد...
رویاهام باتوکه جلوچشمام میاد....
به خدامیگم.....
مگه کنار هم بودن ماگناه نیست؟..
گناهش پایه من بزار بهم نزدیکبشیم..
اخه چجور خدایی هستی..
مگه نمیبینی،
بدون اون اززندگی سیرشدم
تونع نیمه گمشدمی
نه چیزی که مال منه...
تو خودمنی❤
توبامن کامل نمیشی..
من باتوکاملم❤
پاییزو قشنگیاش..
یک چتر برای دونفر
کفش هاچه عاشقانه هایی باهم دارند!!یکی که نباشد دیگری محکوم به نابودیسا